برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 201
برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 128
برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 170
گاهی به این فکر می کنم که چه خوب کسی نیست و غمش کمتر.گاهی چشمانم را می بندم تا نبینم نگاهی را که احتمال لرزش قلب می رود.باید زن بود تا فهمید چقدر سخت است عشق را از دایره واژگانت بیرون کنی.خب می دانی؟ تا یک جایی ظرفیت دوری یا وداع را داری.تا یک جایی میخواهی معشوقه باشی.بعدش میخواهی عشق مردی باشی و......مادر باشی.مادر.بعدش قلبت همیشگی می خواهد و از تجربه کردن پر میشود. دوست نداشتن و دقیقترش عاشق نشدن خطرناک است. قلب آرام آرام به طرف سنگ شدن پیش می رود.
برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 147
برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 135
برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 149
برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 137
یکی یکی و با حوصله انگشتامو حنا گذاشته بود.فقط من نه همه دخترهای فامیل و حتا چند تا از پسرهای کوچک.فردا نوروز بود.از ذوق فردا و دیدن انگشتانم خوابم نبرده بود.بالاخره خوابیدم.صبح که بیدار شدم، نوروز آمده بود اما انگشتانم حنا نداشتند.لیلای ده ساله جا ماند در خاطرات.
برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 140
برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 157
از این به بعد در اینجا می نویسم.
t.me/adamhayenabab
برچسب : نویسنده : 6khateratemohajerat20f بازدید : 156